
عنوان: شهر هزارچهرهی من
سرودگر: یحیا جواهری
ناشر: انجمن قلم افغانستان
آرایش پشتی و برگآرایی: ژکفر حسینی
سال انتشار: بهار ۱۳۸۸ خورشیدی
اگر به دنبال شعری هستید که همزمان زبان اعتراض باشد و زمزمهی دل، مجموعهی شعر «شهر هزارچهرهی من» اثر یحیا جواهری دریچهای است به تجربههای تلخ و شیرین مردمانی که تاریخ، سیاست و فقر آنها را در تنگنای فراموشی فشرده است. این اثر، نه تنها مجموعهای از اشعار، بلکه آیینهای است از زیست اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان، آنگونه که از چشم شاعری دیده شده که سالها حکایتنویس بود و با زخمهای وطن شعر ساخت.
«شهر هزارچهرهی من» آکنده است از شعرهایی که با ریشه در تجربههای واقعی و زیسته، روایتی میسازند از:
- غم غربت و مهاجرت
- اعتراض به بیعدالتی و فساد
- ستایش از عرفان، عشق و معنویت
- بیپناهی کارگران، فقرا، و نسل گمشدهی امروز
در این مجموعه، شعرهایی با عنوانهایی چون انفجار، كابل، صلیب سكه، كارگر، تفنگ و یاهو! نه فقط قالبهای شعری، بلکه بیانیههایی اجتماعیاند که با زبانی پرشور و کوبنده، بر طبل بیداری میکوبند. همزمان، اشعار عارفانهای همچون دو رکعت عشق، یا حضرت مولانا و مثنوی با لحنی نرم و عاشقانه، ما را به خانقاه بلخ و آستانهی حقیقت میبرند.
یحیا جواهری، زادهی مزارشریف و دانشآموختهی حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه کابل، سالهاست در عرصهی تاریخ، ادبیات و سیاست افغانستان قلم زده است. او در مقدمهای صادقانه، از تردیدهایش نسبت به شاعری خود مینویسد و از خویشتنداریاش در برابر «تهمت شاعر بودن» میگوید. اما همین صدا، با تمامی فروتنی، از دل فاجعهها برخاسته و زبان مردمی شده که «در بند خویشاند» و در آتش فقر و تبعیض، هربار چون ققنوس شعری سر دادهاند.
طراحی پشتی و برگآرایی اثر توسط ژکفر حسینی انجام شده که به مانند کتابهای دیگر، کوشیده است تا متن را در قالبی خواندنی، خوشنقش و درخور، عرضه کند. این طراحی با سادگی و وقار خود، بستر مناسبی برای اندیشههای شاعر فراهم کرده است.
«شهر هزارچهرهی من» نهتنها به روایت کابل، بلخ، و قندهار میپردازد؛ بلکه چهرههای پنهانماندهی حقیقت را نیز نشان میدهد. چهرههایی که از پنجرهی شعر، همزمان اندوه و امید را فریاد میزنند. این اثر، یادآوری است برای نسلی که در میان فراموشی و خشم، هنوز به دنبال نجات انسانیت و اخلاق است.
توسط: zhakfar - 2025-04-15 20:52:59