
عنوان: فال و تماشا
سرودگر: یحیا جواهری
حروفچین: نوریه عطایی
ویراستار: جلال بهراد
برگآرا: ژکفر حسینی
ناشر: انتشارات برگ
چاپ نخست: تابستان ۱۳۹۵ خورشیدی
چاپخانه: انتشارات سعید ـ کابل، افغانستان
شمارهگان: یکهزار نسخه
«فال و تماشا» گنجینهای است از شعرهایی که در تلاقی عشق، عرفان، تبعید، و طنین اعتراض به سکوتِ تاریخ سروده شدهاند. یحیا جواهری، شاعری که زبانِ بیپروای او آیینهای از رنجِ نسلِ سرگشتهی افغانستان است، در این دفتر با ترکیبی از قالبهای کلاسیک و نو، از غزل و رباعی تا شعر سپید، روایتی چندلایه از انسانِ معاصر را ترسیم میکند. انسانی که در میانهی جنگ، مهاجرت، و جستجوی هویت، همچنان به زیبایی و امید چنگ میزند.
در این اثر با مضامینی از جنسِ خونِ گرمِ زمین تا آسمانِ سردِ تبعید روبهرو میشویم:
- شعرهایی مانند «یلدا»، «چراغ هفت اقلیم»، و «بانوی آفاق» که عشق را از حصار کلیشهها رها میکنند و آن را به مثابهی عصیانی علیه تاریکی میستایند؛
- ترانههای اجتماعی چون «و امّا بعضی وکلاء» و «شغل شریف» که با طنزی تلخ، فساد و ریاکاریِ قدرت را به چالش میکشند؛
- نجواهای عارفانهای چون «بوی محمد (ص)» و «مناجات» که دل را به آسمانِ معنا گره میزنند؛
- و سوگنامههایی مانند «در سوگ وفات عیار خراسان» که اشک را بر سنگهای تاریخ جاری میسازند.
هر شعر، آیینهای است از تنهاییِ انسان در جهانِ پرآشوب امروز؛ جهانی که گاه در قالبِ «کبوتر روی درخت» تجلی مییابد و گاه در هیبتِ «شهر غلغله»یی پر از هیاهوی بیپاسخ.
جواهری در این مجموعه، همچون حکایتگویی که همزمان هم قربانی است هم شاهد، از دلِ تبعید و جنگ، زبانی میسازد که هم ناله است، هم فریاد. او در شعرهایی مانند «تلاطم» و «پس از انتخابات»، با جسارتی کمنظیر، زخمهای جمعیِ ملتی را میکاود که زیر بار سایههای دروغ و تعصب، هنوز نفس میکشد. در برابر، در اشعاری مانند «چشمت» و «زیباتر...»، عشق را چون داروی شفابخشی میستاید که میتواند از خاکسترِ ویرانهها، بهار بیافریند.
ژکفر حسینی، با برگآراییِ موزون و نمادین، فضایی خلق کرده که گویی هر صفحه، پردهای از یک نمایشِ عظیمِ انسانی است. سادگیِ طرحها و هارمونیِ رنگها، همآواییِ بصریِ عمیقی با محتوای شعرها دارد و خواننده را به دنیای درونیِ اثر پیوند میزند.
«فال و تماشا» تنها مجموعهای برای خواندن نیست؛ فراخوانی است برای ایستادن در برابر آینهی زمانه و جسارتِ دیدنِ آنچه هست. این کتاب، روایتگر نسلی است که در طوفانِ «سنگسار» سنت و «هیاهوی» مدرنیته، هنوز به آوازِ کبوترانِ امید گوش میسپارد و در تاریکیترین شبها، فالِ روشنی میگیرد.
این اثر، نه یک پایان، که آغازی است برای پرسشهای بیپاسخ—پرسشهایی که در سکوتِ کتاب، طنینی ابدی مییابند.
توسط: zhakfar - 2025-04-15 21:23:59